راز من و تو

تاکسی زرد پرصدا
در سکوت مرا به خانه رساند
در آن صبح سرد قوچان

تمام دیشب را چشم بر چشم نگذاشته بودم
نکند خلوت‌مان را برهم زنند

حرامیان هنوز هم هستند
گاه چیزهایی می‌دزدند و گاه خلوتی را

مهدی رودکی

Taksîya zere pirr xicaw
Aram ez gîyandime mal
Li wa siba sare Quçanê

Kolê şevê li ba te
Mni çav da nanî bû û pa mam
Neke we ser me Kevin

Heramî hînim hene
Care tiştek didizin û carê paşîya tarî

Mêhdî Rûdekî

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

سایدبار کشویی